۱۰۹

دفتر دلم

چند روز قبل،ی در گیری بین شقا و همسرش پیش اومد،سر گوشی و تلفن های مشکوک،یجورایی حق با شقا بود،در واقع یکم سوئ تفاهم هم بود،خیلی خوب میتونست حل بشه،بدون درگیری،ی بگو مگوی سختی درمیگیره بین دونفرشون داخل ماشین،میان در خونه ما،همسرش با برخورد خیلی بدی،اومد صدام کرد،منم کلیدو انداختم ،در راه پله باز شد با سرو صدای خیلی وحشتناک،و چه حرفای بدی که فکر کنم سالیان سال داخل گوشم زنگ بزنه،از اون روز ،روزی ی نصفه پرانول میخورم،خوابم خیلی کم شده،هیچی در این مورد به شوهر بیچاره خودم نگفتم،اگر میفهمید،بدون شک،عروسی و ادامه زندگی برای همیشه کنسل بود،خدایا فقط به خاطر تو از این جریان کوتاه اومدم،ولی دیگه دلم میلی شور میزنه،هر لحظه فکر میکنم داره با دخترم بد رفتاری میکنه،شاید فقط به عنوان یک انسان بتونم بپذیرم،نه دوماد،

خدایا ،یعنی میشه این صدای وحشتناک که در گوشم زنگ میزنه،ی روزی واک بشه،

خدایا من فقط دخترمو دست تو سپردم،خدایا تو خیلی مراقبش باش،

خدایا کمکش کن،در آرامش باشه،

خدایا ازت میخوام این عروسی آبرومندانه برگذار بشه،

خدایا به امید تو،


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در جمعه 26 مرداد 1397برچسب:,ساعت2:40توسط یسنا | |