هواي امروز كرج نمناك و مرطوبه ، آدمو ياد هواي شمال ميندازه . اوضاع زندگيم آرام پيش ميره و من خداي بزرگ رو شاكرم . هنوز همسرم مشغول به كار نشده ، ماشين سورنو فروختيم و يه ماشين سمند 73 خريديم باقيمانده پولو داريم نوش جان ميكنيم ، خدا بخير بگذرونه . اين روزا دكتر روانشناس خوب داره روي همسرم كار ميكنه و اميدوارم به سلامتي كامل برسه . دخترم هم آماده ميشه براي گرفتن گواهي راننده گي . چند روز ديگه ايام تاسوا و عاشوراي حسينيه ، ماهم به شمال ميريم . تمرين اين هفته كلاس خودشناسيمون در باره اينه : آخرين نفر باشيد داد بزنيد ، وآخرين راهكار داد زدن باشه . در واقع ما با داد زدند به طرف مقابلمون اجازه ميديم اون هم مقابله به مثل بكنه و شايد بلندتر سرمون داد بزنه . اين باعث ميشه عزت نفسم پايين بياد و اجازه ميدم ديگري بهم بي احترامي كنه و حس خوبي نداشته باشم . خوبه هميشه بالغمون رو باشه تا تصميم عجولانه نگيريم ، با كمي تفكر و انديشه ميتونيم اوضاع رو آرام نگه داريم و زندگي در لحظه حال شيريني داشته باشيم . تمرين سكوت و سكون و شنونده فعال بودن كمك شاياني بهمون ميكنه . اميدوارم با خودشناسي لحظه به لحظه قدم هاي راستين و سريعتري به سوي كمال بردارم .
ياد روزي بخير كه استادم فرزانه گفته بود : هر كسي كه همسرش معتاد باشه ، خودش هم يجورايي معتاده ، تا وقتي نوع اعتياد خودمونو پيدا نكرديم ودر صدد درمان آن برنيومديم ، همسرانمون هم همچنان در دام اعتياد گرفتار ميمونند . اين فرموده استادم در حقيقت بمن هم مربوط ميشد ، در تمام اين سالها تلاشم در جهت سازندگي خودم بوده و هنوز هم در ادامه راهم . به خودم گفتم : تودر صورتي از اين شرايط نجات پيدا ميكني كه يك روزي همسرت با اراده و اختيار خودش بخواد مراجعه به دكتر براي درمان اعتيادش اقدام كنه . اون موقع ديگه تو هم به چيزي اعتياد نداري . خدا را شكر اون روز فرا رسيد ، چند روز پيش همسرم رفت پيش يك دكتر درمان اعتياد كه روانشناس هم داره ، چند روزيه كه دارو مصرف ميكنه و خيلي از تصميمي كه گرفته خوشحاله و من هم خدارا شاكرم و تمام سعيم را براي همكاري از انتخابش ميكنم . روزها براي فرشته اش نامه مينويسم و براي سلامتي و داشتن يك كار خوب دعا ميكنم ، اميدوارم روزهاي تكراري و كسالت بار از زندگيمون محو ميشه ، ميدونم در تمام اين مدت همه اين شرايط ها واسه اين بود كه ما درس هاي لازم زندگي رو بگيريم و وارد يك مرحله جديد رشد بشيم . نتيجه ميگيرم : تا خودم رو اصلاح نكنم نبايد انتظار داشته باشم اطرافيانم باب ميلم رفتار كنند ، تغيير يابند .
پنج ارزش كه در زندگي شخصيم اهميّت داره و بصورت قوانين بايد به آن پايبند باشم : 1) قدرداني وشكرگذاري ازخداوند وقدرداني از همسرم ودخترم وبندگان خدا كه در مسير زندگيم باعث رشدم ميشوند . 2) پذيرش شرايط موجود كه نميتوانم كاري جز تسليم شدن داشته باشم . 3) روراستي و صداقت با خودم و ديگران . ميكنم به خودم ميگم : خوب در اين شرايط شايد بهترين تصميم رو گرفتي ميتوني جاي ديگه جبران كني . 4) بخشش و بيرون كردن رنجش ها از وجودم در مدت زمان كوتاه ، چون تضمين كننده سلامت جسم و روحم است . 5) تلاش مفيد و پيگير در جهت رسيدن به اهدافم تا ظرف 5 سال آينده .
خوبه هميشه زندگي خود را وقف يك چيزي كنيم هرچند كوچك و ناچيزباشه چرا ؟؟ در اينصورت زندگيت بسمت برنده برنده پيش ميره و يك زندگي متواضعانه داري . وارد روزمرگي نشيم ، خودخواه نباشيم . لازمه من هر روز از خود بپرسم 1) من چكار ميكنم 2) چگونه ميكنم 3) نتيجه چه خواهد شد،اين يادآوري باعث ميشه من حواسم باشه دچار روزمرگي نشم ، وقف هارو اضافه كرده و چك كنم . وقف اين هفته ام هرچقدر به فكر خودم هستم به فكرديگران هم باشم ، آخر شب يك ارزيابي شبانه داشته باشم . در اين گراني سعي كردم تغذيه اي كه اغلب مردم قدرت خريدش رو ندارن من هم نخرم ،جاهايي كه شرايط براي قضاوت بد فراهم بود سعي كردم آگاهانه سكوت كنم . دخترم امروز كلاس انديشه اسلامي داشت زنگ زده ميگه : زود اومدم هنوز كسي نيومده ، گفتم : اين نشانه اينه كه عزمت جزمه براي ارتقاي علم و دانش . دوست دارم مشغول يك كاري باشم و در درآمد زندگيم جايگاهي داشته باشم ولي نگرانم اين كارم توهين باشه به همسرم ، من هيچ ترسي ندارم از كار كردني كه در توانم باشه . نميتونم تصميم بگيرم آخه بفكر ديگران بايد باشم و خودخواهانه تصميم نگيرم در واقع برنده برنده نقش مهمي در انتخاب راهم ايفا ميكنه . خدايا توكلم به توست
ديشب از شمال برگشتيم ،40روز از فوت مادرم ميگذره ،مراسم در حسينيسه امامزاده شيرعلي برگذارشد . مراسم ترحيمش هم مثل شخصيّتش در آرامش و با معنويّت خاص به اتمام رسيد ، دوستان زيادي براي تسلاّي دلمون حضور داشتن. هنوز هم باورم نميشه ديگه كنارم نيست ، هروقت دلم ميگيره در غياب جسمش ولي با حضور روحش با هاش درددل ميكنم ، همينكه حس ميكنم شنونده حرفام اونه ، آرام ميشم .حالا خيلي آشفته و نگران آينده خودم هستم ، هيچ پشتوانه مالي در زندگيم ندارم البته جسم و روحم تندرسته ، دوست دارم يك حركتي براي خودم انجام بدم و براي مدتي بيرون مشغول كاري بشم تا توانمنديم واعتماد به نفسم رو ارتقا بدم . اين روز ها بخاطر تحريم كشور بسياري از مردم در مضيقه اقتصادي هستند ، همسرم هم بيكاره و تن به هر كاري نميده . فكر ميكنم شرايط موجود براي تغييرات در منه . كائنات ميخواد منو به طرف رشد حولم بده . من كه هميشه دنبال فرصت بودم براي استقلال مالي حالا بهترين شرايط فراهم شده بهتره كه يك قدم بر دارم تا طبق قانون انباشتگي قدم هاي بعدي رديف بشه . خدايا اگر تو راضي هستي من مشغول به كاري بشم و صلاحمه ، پس قدرت تصميم گيريم و بالا ببر تا بتونم اوّلين قدم كاريم رو بردارم . آمين
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید Archivesآذر 1400تير 1400 اسفند 1399 بهمن 1399 دی 1399 آبان 1399 مهر 1398 دی 1397 آذر 1397 مرداد 1397 خرداد 1397 ارديبهشت 1397 اسفند 1396 بهمن 1396 دی 1396 آبان 1396 مرداد 1396 بهمن 1395 دی 1395 تير 1395 خرداد 1395 ارديبهشت 1395 اسفند 1394 دی 1394 آبان 1394 مرداد 1394 خرداد 1394 اسفند 1393 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 خرداد 1393 اسفند 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 اسفند 1390 آبان 1390 مهر 1390 شهريور 1390 ارديبهشت 1390 فروردين 1390 اسفند 1389 بهمن 1389 AuthorsیسناLinks
ورود ممنوع؟...
تبادل
لینک هوشمند
Specificفتو نایتآپلود عکس گالری عکس کد موسیقی لایت قالب های نایت اسکین LinkDump
کیت اگزوز ریموت دار برقی |