25

دفتر دلم

ديروز تنهايي رفتم به پارك  شهرك مون ؛ نيم ساعتي  روي نيمكت پارك نشستم ؛

چند روزي بود از دوستم الهه خبر نداشتم ؛مسج دادم كجايي؟حالت خوبه؟خبري ازت نيست؟

بعداز كمي احوالپرسي گفت: از همسرم جدا شد م ، من حيران و ناراحت از اتفاق پيش آمده.

دليلش رو نخواستم بدونم ، چون در اين شرايط خيلي سخته براي طرف توضيح داد ن ،

فقط گفتم : توآنقدر خانم عاقلي هستي كه مطميآ بهترين تصميم رو در شرايط موجود

گرفتي . دو هفته قبل هم رفته بودم شمال براي ديد ن ا قوا م ، به ديدن يكي از رفقاي قديمي

رفتم. باورم نميشد ،گفت : بعد از 30 سال همسرم ازمن تقاضا كرده كه جدا بشيم.

دود از سرم بلند شد ،من ميدونستم  اون چه صاد قانه زندگي كرد و چه زحمتها براي پايداري

زندگي و آينده بچه هاش كشيد . حالا كه بچه ها همه بزرگ شد ن ؛ دنبال درس و تحصيل

رفتند و آ قا ديگه سير شده از خانمش ؛ ديگه دلش رو زده.

بقدري آمار طلاق بالا رفته ، بنظر ميرسه طلاق از ازدواج بيشتر صورت ميگيره.

بيشتر اين مسايل از اونجا نشات ميگيره كه دو طرف از مهارت هاي زندگي اطلاعاتي

ندارند. اي كاش مسعولين امور اجتماعي هر چه زودتر متوجه اين خلاء در جامعه شده

و كتابي تحت عنوان مهارت هاي زندگي مطابق فرهنگ و سنتمون در مقاطع تحصيلي

بگنجونند تا شرايط از اين بدتر نشده .
                                                              به اميد اون روز



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,ساعت18:40توسط یسنا | |