56

دفتر دلم

امروزيكشنبه 5 آبان 1392 ، ساعت 3 بعدازظهره .
2ماه ونيمه كه از كرج مهاجرت كرديم ؛خدارو شكر
رضايت خاطر دارم از بودن در تنكابن .
روزهاي 3شنبه بعدازظهر همراه طاهره دختر داييم پياده روي
ميريم .به امامزادها و روستاهاي اطراف سرميزنيم وكلي حرف
هاي مفيد ميزنيم ؛ با كوله باري از انرژي مثبت به خانه برميگرديم.
يادش بخير روزهاي 2شنبه هر هفته به كلاس پنا ميرفتم در كرج .
سعي دارم  ساعاتي از روزم روبه مطالعه خودشناسي بپردازم .
اين روزه درسهاي لحظه حال رو در وبلاگ دوستانه ام مينويسم تا
تكرار و تمريني باشه .روزهاي شنبه اغلب به خونه داييم ميرم كمي
براشون خريد منزل انجام ميدم ؛ ناهار ميخورم ودور همي لذت
ميبريم .البته جاي مادرم در اونجا هميشه خاليه.تنها جاييكه بودن
مادرم رو حس ميكنم .خدا رحمتش كنه . اغلب آخرهفته ميريم خونه
خواهرام و در كنارشون روزگار خوبي رو طي ميكنيم .
امروز رب انار درست كردم ؛ تجربه خوبي بود .
اما همسرم همچنان با برادرش درگيره .چند ماه پيش جلوي من و
 دخترم وايساد كه بايد بريم شمال برادرم رو نجات بدم . اين روزها
اصلا حال خوشي نداره چون تمام نقشه هايي كه كشيده بود همه
نقش برآب شد. تمام سرمايه اش يك ماشين سمند بود؛ فروخت ؛
داد يك وانت خريد ؛ كلي تجهيزاتش رو كامل كرد براي كار ميوه فروشي.
يك خونه براي برادرش اجاره كرد با يك ميليون ماهي 200هزارتومن.
 اين مدت هم ميوه فروختن وهم ماهي و هم كارتون جمع كردن .
در تمام اين مدت برادرش هم مواد ميزد و هم از پول كش ميرفت.
بيچاره همسرم چه كلاه بزرگي رفت به سرش.آخه رابين هود بودن هم
حدي داره .همه بهش گفتن اين راهي كه تو داري ميري بن بسته ؛
ولي احمق فقط به افكار ساده لوحانه خودش توجه داشت .
مثل خر پاش توي گل مونده .منم از داشتن يك شوهر احمق نميدونم
چيكار كنم. خدايا بتو توكل كردم و اميدم به توست.
تو كه ميدوني قدمش خير بوده ولي نميدونم عقلي كه به  بنده ات دادي
به چه درد ميخوره.هميشه با تصميم هاي عجولانه و بيخردانه خودش
زندگيشو بهم ميريزه و ما رو هم درگير كاراي بيخودش ميكنه.
حالم از خودم بهم ميخوره كه اينقدر مرد زندگيم احمقه.
حالا با چندر قاز پول باقي مونده ميخواد مغازه بزنه.
كلا هر كاري كه شروع ميكنه بعد مدت كوتاهي دلشو ميزنه.
خدار رو شكر منو دخترم اولش راضي نبوديم و لي به ياري خدا
اوضاعمون روبراه و خوب ميگذره .
هر كسي درس هاي خودش رو از زندگي ميگيره ، شايد بودن من
در كتار همسرم درس هاي رو بدنبال داره كه براي رشد آگاهيم لازمه.
خدايا تمام اميدم به توست امروز روزه گرفتم تا بيشتر ياد تو باشم ؛
چراكه با ياد تو دلم آرام ميگيره . انشاالله عاقبت همه ما بنده ها بخير باشه .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبه 4 آذر 1392برچسب:,ساعت19:39توسط یسنا | |